سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 RSS 

 تعداد بازدید کنندگان
33132

 بازدید امروز: 43

 بازدید دیروز: 2

  دهکده رؤیاها (عشق)

شما را نمایاندند اگر مى‏دیدید ، و راه نمودند اگر مى‏یافتید ، و شنواندند اگر مى‏شنیدید . [نهج البلاغه]

خانه| مدیریت| شناسنامه | ایمیل


 RSS 


 اوقات شرعی


درباره من


لوگوی من

دهکده رؤیاها (عشق)

 لینک دوستان


لوگوی دوستان





آرشیو

تابستان 1384
بهار 1384


حضور و غیاب

یــــاهـو


اشتراک

 


Lady Galadiel

اتفاقهای ساده همیشه زود میگذرند.


عکسهای فرسوده خاطره های جوانی را به رخ می کشند.


کسی انسوی سرزمین اشتی موسیقی باران را زمزمه میکند...
اما من هنوز فرسنگها راه با بودنت فاصله دارم.


می اندیشم:شاید اگر سیبی سرخ از درخت همسایه بر گرد این کهنه زمین فرو افتد با کدامین رود هستی ؛به دریا میرسد؟


حرفهایم که تمام میشوند میدانم که از لحظه ای تنگ بر دروازه عشق وارد شدم!


همیشه فکر میکنم تا روزهای بودن و رفتن چند عقربه فاصله است که هنوز در انتظارم؟


من تو را در انتظارم...با چشمانی اشنا...از گذشته ای نزدیک...
تا حس غریب دوست داشتن...


هنوز هم سرمست فصل پنجم دیدگان توام...


من از پشت فصل زمستان می ایم


دستان بهاریت را به من بسپار تا تمام زندگیم را به سپیدی صداقت پیوند زنم.


وقتی اولین لبخند از لبانت می گذرد


دوباره اشکی زلال از چشمانم می جوشد


اری ...احساس دوست داشتن اسان نیست!


همین حس غریب؛ ماه را بر چارچوب پنجره تنهاییم مهمان کرد.
نامت را فریاد خواهم زد...
نازنینم!
دوست داشتن اسان نیست.



¤ نوشته شده توسط سپیده ی عشق در ساعت 9:41 صبحدوشنبه 84 شهریور 14


لیست کل یادداشت های این وبلاگ


 

خانه| مدیریت| شناسنامه |ایمیل